شرمينشرمين، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

شرمین کوچولو

بدون عنوان

امروز شرمین کوچولو بعد از اینکه سرلاکش رو نوش جون کرد    آب خواست منم لیوانش رو گذاشتم دهنش اما یه صدای عجیبی شنیدم صدایی مثل برخورد یه چیز سخت با لیوان یهو دیدم مامان لیلا کجای کاری که دخملت دندون دراورده اونم نه یکی بلکه دوتا   الهی فداش بشم درست تو تولد هفت ماهگیش دوتا دندون خوشگل رویت شد      بابا بهرام هم امروز خونه بود و مشغول ور رفتن با آکواریوم من که متوجه دندونش شدم داد زدم بهرااااااااااااااام  دندوووووووووووووووون اون طفلی هم از روی صندلی که گذاشته بود زیر پاش پرید و هیجان زده اومدپیش شرمین و انگشتشو کشید رو لثه اش و کلی ذوق زده...
20 مرداد 1390

بدون عنوان

تولد ٧ ماهگیت مبارک دختر عزیزم      تو با دل مامان لیلا چکار کردی که اینجور عاشقته ؟ صبح که میشه خورشید چشمات زندگیم رو پر از نور و حرارت میکنه شب که میشه اون صورت مهتابیت شب تاریکم رو روشن میکنه هفت ماهه که پا به این خونه گذاشتی خوش آمدی عزیزترینم   دیگه خیلی راحت میشه فهمید شرمین کوچولو چی میگه و چی میخواد   اونگه = احساس رضایت    اهه = هوی با تو ام !!!      مع = گشنمه        په پا = آخ جون آب بازی   آآآ = خوابم میاد   بقیه منظورش رو هم با چشم و ابرو می...
19 مرداد 1390

بدون عنوان

الهي قربون دخمل نازم بشم من قبلا شرمين كوچولو تو گهواره كنار تختمون ميخوابيد        اما حالا اصلا اجازه نميده تو گهوارش بذاريمش و اصرار داره   كنار من روي تخت بخوابه !   طفلي بابا بهرام كه ناچاره جاي ديگه بخوابه !!   شرمين كوچولو صبح كه از خواب بيدار ميشه اگه من همچنان خواب باشم آروم ميخزه سمتم و شروع ميكنه به بازي كردن با انگشتهاي دستم منم بيدار ميشم و حسابي ميخورمش   ...
7 مرداد 1390
1